به گزارش پایگاه خبری وقایع‌نیوز: عصر گرم تابستان و زمانی که از آژیر قرمز خبری نبود و دانش آموزان در پناهگاه نبودند،مدیرمدرسه ابتدایی، کلاس را به سالن نمایش خانه تئاترپایگاه هوایی امیدیه برد. تئاتری  با مضمون دفاع مقدس.

پدرش نظامی بود و در اوج جنگ درپایگاه هوایی امیدیه خدمت می‌کرد. وقتی ۷ ساله بود اولین باربا مفهوم نمایش و تئاتر آشنا شد.

به گزارش پایگاه خبری وقایع‌نیوز: عصر گرم تابستان و زمانی که از آژیر قرمز خبری نبود و دانش آموزان در پناهگاه نبودند،مدیرمدرسه ابتدایی، کلاس را به سالن نمایش خانه تئاترپایگاه هوایی امیدیه برد. تئاتری  با مضمون دفاع مقدس.

آنقدر این نمایش برایش جذاب بود که در طول اجرای نمایش، در کنار صحنه با آن قد کوتاهش، ایستاده به تماشای این تئاترپرداخت. همین نمایش باعث شد تا به شدت به کار هنر علاقمند شود.

جنگ به روزهای آخرش نزدیک می‌شد. در سال ۶۷ در فردیس کرج زمانی که در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کرد با کمک دبیر هنرمدرسه، اولین نمایش خود را بر روی صحنه برد و توانست درتئاتر دانش آموزی در شهرستان مورد تشویق قرار گیرد.

بوشهرو پایگاه ششم شکاری ایران مقصد بعدی محل خدمت پدر بود. مدرسه راهنمایی شهید دمیریان پایگاه ششم شکاری ایران، یک مرد تئاتری و هنرمند واقعی بنام علی غلامی داشت.

چاپاریان می‌گوید: « تئاتربرایم به صورت حرفه ای از بوشهر و با مرحوم علی غلامی آغاز شد.

حالا سال‌هاست که محمدرضاچاپاریان  در تئاتر کشور فعالیت می‌کند.

در کارنامه هنری او آثارسینمایی و تلویزیونی هم به چشم می‌خورد. اما خودش می‌گوید، من فرزند تئاترهستم.

از اواخرمرداد ماه در پردیس تئاتر شهرزاد نمایشنامه خوانی پیک نیک به نویسندگی ویلیام اینگ و ترجمه آراز باسغیان اجرا می‌شود.

به همین بهانه با محمد رضا چاپاریان بازیگر کهنه کار تئاتر کشور به گفتگو نشستیم…

هوای بوشهرعلاوه بر شرجی، بدجور بوی تئاترمی دهد

متولد ۲۹ اذر ۱۳۵۴هستم. در یک خانواده نظامی بدنیا آمده‌ام.

پدرم بازنشسته نیروی هوایی است.

از نوجوانی با نظم و کار تیمی آشنا شدم  و بدنبال آن علاقه من به بازیگری آغاز شد.

اما می‌توانم بگویم تجربه حرفه ای و آموزش اصولی من از استان بوشهر شروع شد.

در آنجا با مرحوم استادعلی غلامی آشنا شدم و الفبای تئاتر را ریشه ای نزد ایشان آموختم.

به نظرم آن روزها، هوای بوشهر علاوه بر شرجی، بدجور بوی تئاترمی داد.

در طول ۵ سالی که در بوشهر ساکن بودیم، حدود ۵ نمایش بازی و یک نمایش هم با راهنمایی‌های مرحوم علی غلامی کارگردانی کردم.

از سال ۷۶ در تهران و به صورت حرفه ای با حضور درکلاس‌های بهرام شاه محمدلو کار بازیگری را دنبال کردم.

سپس محمد رحمانیان پایم را به تلویزیون باز کرد و توانستم در برخی از پروژه‌های تلویزیونی حضور پیدا کنم.

این روند را تا سال ۸۲ و به صورت مستمر انجام دادم.

اما از سال ۸۲ تا سال ۹۳ تصمیم گرفتم فضای کاریم درعالم هنررا کمی تغییر بدهم؛  لذا بیشتر به کارهای عکاسی و تصویربرداری مشغول شدم و به کار عکاسی در سینما و تصویربرداری در فیلم‌های کوتاه پرداختم و سه فیلم کوتاه نیز تهیه کنندگی کردم.

اما تئاتر برایم مفهوم دیگری داشت و مجدد از سال ۹۶ به فضای تئاتر برگشتم.

در این سال‌ها در بسیاری از پروژه‌های تئاتر هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان کارگردان فعالیت کردم.

در حال حاضر درحال آماده سازی یک نمایشنامه خوانی با نام ” پیک نیک” هستم که قرار است از اواخرمرداد در پردیس تاتر شهرزاد به روی صحنه برود.

تئاتر را بدلیل نداشتن دکمه اصلاح دوست دارم

محمدرضا چاپاریان تجربه حضوردر تلویزیون، سینما و تئاتر را دارد. او درباره فعالیت دراین سه رسانه هنرهای نمایشی می‌گوید: تلویزیون را بخاطرارتباط با مخاطب زیاد و فراوانش، سینما را بخاطر تکنیکش و تئاتر را بدلیل نداشتن دکمه اصلاح و تدوین دوست دارم.

برای یک بازیگر که خودش را مدام به چالش می‌کشد، بهتراست که درهرسه فضا کار کند و تکنیک‌های هرسه را یاد بگیرد و به عبارتی همیشه خودش را آماده شلیک بداند.

به نظرم تئاتر کمی متفاوت تر است. این تفاوت به دلیل نوع اجرا درتئاتراست. قابلیت‌های بازیگر با تجربه با بازیگر بی تجربه در تئاتر کاملا نمود پیدا می‌کند.

 در سال‌های قبل به دیدن نمایش‌های طنزنمی رفتم و تصورغلطی درباره ژانر کمدی داشتم

محمدرضا چاپاریان در نمایش‌های طنز هم به ایفای نقش پرداخته است.

وی درباره علت حضورش در نمایش‌های کمدی می‌گوید: معتقدم یک بازیگر باید مسیرش را پیدا کند و تمام سبک‌های نمایش را تجر به کند.

متاسفانه درحال حاضر کارگردان‌های بسیارکمی در تئاتر هستند که به عنوان یک مولف یا دراماتورژ عمل می‌کنند و کمترکارگردانی توانایی کشف استعدادهای نهفته یک بازیگر را دارد.

پس اگر مسیر یک بازیگرمشخص شد، بهتراست که در تمام ژانرهای نمایشی تجربه کسب کند و بعد مسیرش را پیدا کند.

در سال‌های قبل من به دیدن نمایش‌های کمدی نمی رفتم و تصورغلط خودم را داشتم.

در سال ۹۶ به دعوت یکی از دوستان کاربلدم به بازی در یک نمایش کمدی دعوت شدم. آنجا بود که لایه‌های نهفته جدیدی دربازیگری را کشف کردم که توانست در کارهای کاملا جدی هم به کمکم بیاد.

حالا و در این روزها علاوه بر بازی در نمایش‌های طنز و کمدی، به دیدن این گونه نمایش‌ها هم می‌روم و دراوقات فراغتم فیلم‌های کمدی می‌بینم.

دوست دارم نقش یک انسان معلول ذهنی را بازی کنم

 محمد رضاچاپاریان در نقش‌های متفاوت و زیادی حضور داشته است.

وی در پاسخ به این پرسش که تاکنون در چه نقشی حضور نداشته و دوست دارد چه نقشی به او پیشنهاد شود، گفت: خوشبختانه ازآن جمله بازیگرهایی هستم که در بیشتر مواقع پس ازخواندن متن، نقش را خودم انتخاب می‌کنم.

این محبت کارگردان‌ها برایم بسیارارزشمند است، زیرا کمک بزرگی برای ایفای بهترنقش‌هایم به من می‌کند.

من بسیار دوست دارم نقش یک انسان معلول ذهنی را بازی کنم تا بدانم دنیای این عزیزان به چه رنگی است.

امیدوارم روزی به من این نقش پیشنهاد شود.

شوخی، شریف‌ترین هدیه به بشر است

این بازیگر پیشکسوت تئاتر درباره ژانر کمدی و طنز اظهار داشت: طنز یکی از گونه‌های مهم ادبیات نمایشی است.همه ما درگفتارساده گونه‌هایی از طنز داریم و خنده ازما جدا نیست.

فکر می‌کنم ابن­‌سینا هم در کتاب شفا به این موضوع اشاره کرده است که خنده از انسان جدا نیست.

جالبه بدانید که ارسطودرمقایسه بازیگران و تماشاگران سبک کمدی و تراژدی، کاربازیگران کمدی را برتراز بازیگران کار تراژدی می‌داند.

این بدان معنی است که خنداندن مردم کاری بسیار دشواری است، زیرا شما باید تصور و تفکری را کناربزنید تا بتوانید او را بخندانید.

با شرایط اقتصادی در جامعه ما و تجربه ای که روی صحنه داشتم، باور کنید خنداندن مردم دشوارشده است.

این موضوع کار بازیگران کمدی را هم سخت می‌کند. بازیگران و کارگردان‌های طنزباید خود را به چالش بکشانند و روی سوژه‌هایی کار کنند که پتانسیل  آن را داشته باشند که هر تصور و تفکری را کنار بزنند تا بتوانند مخاطبان را بخنداند.

یک کمدین باید درگام اول قهرمان نمایش را بدرستی نشان بده.

تفاوت تراژدی و کمدی در شیوه برخورد قهرمان قصه با مسائل و مشکلات است.

متاسفانه به نظر من این روزها در نمایش‌ها به درستی به این موضوع پرداخت نمی‌شود.

مهم‌ترین موضوع در کار کمدی نوع شوخی‌ها و بذله گویی‌ها است. شوخی، شریف‌ترین هدیه به بشر است.

احترام به شعور و درک مخاطب جز اولین ارکان یک کار کمدی است.

من شوخی‌هایی رو می‌پسندم که در بستر موقعیت بوجود بیاد و برای بیننده تازگی داشته باشد.

ما نباید فراموش کنیم که بیننده دارای درک و شعوراست و باید به این موضوع توجه خاصی شود.

درکارگردانی با بازیگرهای جدیدی آشنا می‌شوم و ازآنها می‌آموزم

وی درپاسخ به پرسشی که آیا تمایلش به کارگردانی بیشتر است یا بازیگری گفت:  پاسخ به این پرسش دشواراست. هرکدام به شکلی فسفرمغز را می‌سوزانند.

جذابیت کارگردانی برام دراین است که با چند ایده و تفکر طرف هستم. درکارگردانی با بازیگرهای جدیدی آشنا می‌شوم و ازآنها می‌آموزم.

تحلیل شخصیت‌های نمایشی را دوست دارم و با دوستانی که کارکرده‌ام به این موضوع نیزاشاره می‌کنند که شخصیت‌های نمایشی را به گونه ای تحلیل می‌کنم که برایشان ایجاد حس و بازی آسان‌تر شود.

درکارگردانی یاد گرفتم که هر بازیگر فرکانس صدای خودش را دارد و نباید دو بازیگر هم فرکانس کنار هم قرار بگیرند. این برایم چالش برانگیزترین بخش انتخاب بازیگر است.

اما در مورد بازیگری، ذهنیتم بازتراست؛ چون به شخصیتی که قراراست کارکنم، فکر می‌کنم و ذهنم را به ذهن نقش نزدیک می‌کنم.

در کل بازیگری و کارگردانی هر کدام جذابیت‌های خودشان را دارد .

اما اگر بخواهم واقعیتش را بگویم، بازیگری را بیشتر می‌پسندم؛ چون در متن با شخصیت‌های جدید آشنا می‌شوم و به عنوان یک خالق، به آنها تصورو تفکر می‌دهم که چگونه اندیشه کنند، چگونه راه بروند و درنهایت چگونه زیست کنند.

درسینما متاسفانه رفاقت‌های پشت‌پرده تصمیم‌گیری می‌کنند

محمدرضا چاپاریان درادامه صحبت‌هایش به پشت‌پرده سینما اشاره کرد و دراین خصوص بیان کرد: درسینما متاسفانه رفاقت‌های پشت‌پرده تصمیم‌گیری می‌کنند.

نقش‌ها در محافل و میهمانی‌ها پیشنهاد می‌شود و ارقام و عددهای آنچنانی دستمزدها درهمین محافل نهایی می‌شوند.

اگرنام این کارها و این حرکات، مافیا بازی است، پس درسینما مافیا وجود دارد. معتقدم باید گروهی تشکیل شود بنام گروه کستینگ و انتخاب که فهرست همه بازیگرها را داشته باشد و آنها به گونه‌ای برنامه‌ریزی کنند که هیچ بازیگری بدون خواسته خودش بیشتر از۶ ماه بیکار نباشد.

دوست دارم باقی عمرم را در یک خانه درختی زندگی کنم

بسیاری از اهالی تئاتر محمد رضاچاپاریان را فردی ماجرا جو و صبور می‌دانند. این کارگردان همچنین در تئاتربه رفاقت شهرت دارد.

خودش در این باره می‌گوید: ایجاد ارتباط و استحکام دوستی و رفاقت و به عبارتی انسان بودن در روابط برایم از اهمیت بیشتری برخورداراست.

همچنین هیجان و کارهای پر خطر را دوست دارم. فکر می‌کنم آدم دیوانه‌ای هستم، چون به شدت هیجان را دوست دارم. عاشق سفر و همراه‌های همیشگی‌ام یک چادر مسافرتی، مقداری قهوه، چندکتاب و موسیقی هستند. تا امروز بیشتر هیجان‌هایی را که دوست داشتم، تجربه کرده‌ام.

از سفر با قایق موتوری و کشتی مسافرتی و باری و لنج بگیرید تا ساعت‌ها شنا کردن دروسط خلیج فارس و یا پریدن با چتر از ارتفاع  و بالن سواری! اما یک آرزوی بزرگ دارم که هنوز نتوانستم آنرا تجربه کنم. همیشه دلم می‌خواست روی خانه درختی زندگی کنم.

نه برای چند ساعت، نه برای چند ماه، بلکه برای چند سال… امیدوارم روزی محل سکونتم، یک خانه درختی باشد.