به گزارش وقایع نیوز به نقل از شهرمردم ، ایران کوچک ما با 400 جاذبه ثبت شده طبیعی ؛ بی نصیب از این همه ثروت افسانه ای ، به گزارش ، فرنگیس شنتیا – خبرنگار شهرمردم، آتش حتی دکمه های فلزی پیراهن شان را هم آب کرده بود. آن ها را تنها از روی اندازه جثه های سوخته شان شناختند.

به گزارش وقایع نیوز به نقل از شهرمردم ، ایران کوچک ما با ۴۰۰ جاذبه ثبت شده طبیعی ؛ بی نصیب از این همه ثروت افسانه ای ، به گزارش ، فرنگیس شنتیا – خبرنگار شهرمردم، آتش حتی دکمه های فلزی پیراهن شان را هم آب کرده بود. آن ها را تنها از روی اندازه جثه های سوخته شان شناختند. آن که قد و قامت بلندی داشت ، رضا بود و جسد کوتاه ترهم پدرش ! جوانمرد بهزادی و حاج ناصر بهزادی ،  پا به پای دیگر عشایر «چهار قاش»  با دست های خالی به جنگ تن به تن با لهیب آتش در تنگه هایقر فیروزآباد رفته بودند اما مرگ با آتشی که در سر داشت  ، دست بردار نبود و دو نفر دیگرشان را هم در خود فرو کشید و برد . حاج جهانبخش بهزادی ، پدر بزرگ خانواده و رضا بهزادی ،  نوه دیگر او . همه قربانیان از اعضای یک خانواده !

بالگرد اطفای حریق زمانی رسید که عزاداران داشتند جسدها را بر دوش می کشیدند و می بردند و تا نیروهای امدادی بخواهند سر برسند ، بخش گسترده ای از سرسرای سرسبز و ۱۳ کیلومتری فارس ، در خودش سوخته بود.

سوگواران می گفتند :« دولت یک لودر هم که به ما بدهد راضی هستیم . با آن خاکریز درست می کنیم و نمی گذاریم آتش پیشروی کند .» اما جان هایی که گرفته شد ، ارزان تر از لودری بود که هرگز نرسید و آن تابستان کرونا زده ی خاکستری با داغ سنگینی که بر سینه سرسبزترین ژئوپارک طبیعی ایران گذاشت ، به یکی از غم آلودترین رویدادهای تاریخ طبیعی فارس تبدیل شد ، بی آن که نه نابودی آن ۲۰۰ هکتار از شگفت انگیز ترین دره سرسبز ایران بتواند  تلنگری برای جلوگیری از تکرار فاجعه باشد و نه آب شدن گوشت و استخوان آن چهار نفر در جدال با آتش . و فارس این ایران کوچک با تمام زیبایی های بکر و خدادادی اش رفت تا بارها و بارها به قربانگاهی طبیعی برای مرگ گونه های ارزشمند گیاهی و جانوری خود تبدیل شود . مرگی در میانه آتش سوزی های عمدتا عمدی ،  کم آبی و خشکسالی . از   پارک ملی بمو ،  سومین پارک ملی حفاظت‌شده ایران گرفته تا جنگل های بلوط زاگرس به عنوان  وسیع ترین جنگل های بلوط خاورمیانه .

 قربانگاه تماشایی فارس ، غریب تر از قربانیان غیور خود

تنگه هایقر ! ناموس عشایر است . توتم عشایر است . آن چنان عزیزش می دارند که برایش جان می دهند و این غیرتمندی در حق تماشایی ترین «ژرف دره» ایران حرف امروز و دیروز نیست .  «جیمز فردریک مابرلی» در کتاب «عملیات ایران» از نبرد شجاعانه ای یاد می کند  که طی آن ، سواران قشقایی ، مهاجمان مسلح را در جریان جنگ جهانی اول در همین تنگه شکست دادند و بیرون راندند . او می نویسد : «اسب های توانمند و چالاکشان از هر فراز و نشیبی می گذشتند و عشایر که تا بُن دندان مسلح بودند در این نبرد ، شجاعانه جنگیدند و برای حمله به طرف مقابل یا محاصره آنها از هیچ فرصتی فروگذار نکردند. به این صورت انگلیسی ها که در جنگ با قشقایی ها در حال شکست بودند به طرف شیراز عقب نشینی کردند .»

در آمیختن تاریخی سربلند با زیبایی های کم نظیر این زیست‌بوم طبیعی ایران که شباهتش با «گرند کنیون» در ایالت آریزونای آمریکا زبانزد است. کافی بود تا این بهشت ۱۸ کیلومتری فارس را به آمیزه ای بی نظیر از گردشگری طبیعی ، فرهنگی، قومی و ملی تبدیل کند اما چنین نشد و در نهایت همچنان این زیبای ثبت شده به شماره ۱۱۷۷ در فهرست میراث طبیعی ملی ایران را بیشتر از هر کس ، مسافران کم خرج تورهای یک روزه تنگه هایقر می شناسند نه گردشگرانی که با خودشان ارز می آورند و می توان آورده آن ها را به زخمی از صدها زخم  گردشگری فارس زد .

صدا ، دوربین ، حرکت به سمت دومین دریاچه بزرگ ایران 

حرکت ؟ این جا آدم ، بیصدا  خشکش می زند بس که مرگ به زندگی دست درازی می کند . فلامینگوهای بختگان رفته اند و دیگر باز نمی گردند . مرگ هزاران جوجه فلامینگو در نمک‌زارهای این دریاچه ی خشکیده برای قهر آن همه پرنده مهاجر کافی بود .

بختگان ، دومین دریاچه بزرگ ایران در  ۲۲۰ کیلومتری شرق شیراز که تا همین چند سال پیش  ، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین پهنه‌های آبی ایران مرکزی  ، چراغ گردشگری فارس را روشن نگاه داشته بود ، حالا  به سبب دستکاری های غیرکارشناسی و مداخلات انسانی  ، گرد مرگ برآن پاشیده اند و از آن کانونی ساخته شد برای انتشار انواع بیماری های ویروسی ، سالک ،  عارضه های قلبی، عروقی و آسم ! علتش ؟ نمک های آلوده به سرب و ارسنیک کف دریاچه و ریزگردهای معلق در هوا .

بومی های منطقه می گویند «زمین نفرین کرده است .» اما آن ها که کارشناسانه نظر می دهند ،  ریشه همه این مصیبت ها را در ساخت سد سیوند می دانند و می گویند اگر سد را نمی ساختند آن همه آب ، به مناطق بی حاصلی مثل کویر لوت سرازیرنمی شد  و مردم محلی  به خاک سیاه نمی نشاند .

با این همه ، عمق تراژدی به همین جا ختم نمی شود .  براساس اعلام سازمان آب منطقه ای فارس در سال های  گذشته حدود ۹۱۶ هکتار از اراضی خارج از آب محدوده دریاچه سد درودزن، توسط متخلفان تصرف و در این اراضی بیش از ۲۰۰ حلقه چاه غیرمجاز حفر شده است.

اما رئیس اداره حفاظت و احیای تالاب‌های اداره‌کل حفاظت محیط زیست فارس نسبت به مخاطرات بیشتری هشدار می دهد و می گوید : بیشتر تالاب‌های فارس یا خشک شده‌اند یا رطوبت بسیار کمی دارند و علت اصلی این وضعیت، مداخلات انسانی در برداشت بی‌رویه از منابع آب سطحی و زیرزمینی است که علاوه بر خشک شدن تالاب‌ها، موجب فرونشست زمین در اطراف آن‌ها نیز شده است.

بر اساس اظهارات سیدحسن طباطبایی ، از میان  ۱۴ تالاب فارس ، تنها وضعیت هفت‌برم و برمشور تا حدودی بد نیست   .

ناقوس نابودی دریاچه های فارس در حالی نواخته شده است که توسعه گردشگری در محدوده های آبی  ، به عنوان صنعتی بدون دود و پر سود سال هاست که محور سیاستگذاری دولت ها قرار گرفته است  و بسیاری از کشورها  ، از جمله امارات به ساخت دریاچه های مصنوعی به عنوان راهی نوین برای جذب بیشتر گردشگر روی آورده اند . تا جایی که براساس آمارهای رسمی ، آورده  حاصل از صنعت گردشگری آبی در دنیا به ۱/۵تریلیون دلار در سال رسیده است .

  سومین نرگس زار بزرگ جهان نصیب فارس است اما بی هیچ سودی از عطر و بوی آن

خبرخوب این که رتبه سوم سطح زیر کشت گل نرگس دنیا به فارس اختصاص دارد و  نیمی از گل های نرگس کشور هم در این جا تولید می شود . خبر خوب تر آن که اسانس گل نرگس یکی از بالاترین ارزش افزوده را داراست و در صنایع عطرسازی فرانسه کاربرد زیادی دارد اما یک نکته ! بر اساس اعلام رییس پیشین سازمان جهاد کشاورزی فارس ، این استان با وجود داشتن مقام سوم تولید گل نرگس در دنیا از مزیت صنعتی آن محروم است.

به گفته  مجتبی دهقان پور ، آلکالوئید های موجود در پیاز گل نرگس به دلیل تاثیرات دارویی و خواص ضد باکتری و ضد قارچی در درمان بیماری های پوستی و تومورها مورد استفاده قرار می گیرد اما این استخراج ها همگی در کشورهای دیگر انجام می شود .

با این حساب ، سوال این جاست که این ظرفیت را کدام مرجع رسمی باید به دنیا معرفی کند ؟  آن هم  در شرایطی که  حتی برگزاری جشنواره گل نرگس در این استان به حضور تورهای یکروزه گردشگران بومی فارس و یکسری برنامه های روتین محلی  و مسوول محور ، محدود و خلاصه می شود . برنامه هایی با کمترین بودجه و تبلیغات  که سهم گردشگران ملی و خارجی از حضور در آن هیچ است .

فرصتی  فراموش شده ، که نهایت درآمد زایی از آن به گلفروشی ها و سرچهارراهها ختم می شود . غافل  از آن که یکی از شاخه های نوین صنعت توریسم ، همین گردشگری گل و گیاه است . رویکردی که  علاوه بر جذب گردشگر و ارزآوری  ، نقش غیر قابل انکاری در معرفی و صادرات محصول دارد و می تواند به زیربنایی محکم برای گردشگری صنعتی تبدیل شود .

از نرگس زار های خفر ، فرو غلتیده در چهارصد هکتار عطر و بوی ناب  گرفته تا  دشت نرگس کازرون  با تنوعی شگفت انگیز در ۱۴۰ هکتار  و از همه خیال انگیزتر نرگس شیراز ،  دراز کشیده بر بسترکهن  شعر و ادبیات فارسی ، چنان  فرصت ناب و معطری را برای این خطه از ایران فراهم آورده است که ششصد سال پیش حافظ در وصف آن سرود : «رسید موسم آن کز طرب چو نرگس مست/نهد به پای قدح هر که شِش درم دارد»

  بزرگترین انجیرستان دیم جهان در استهبان با حسرتی بزرگ بر دل

گردشگری کشاورزی یا اگروتوریسم ، همان حسرتی است که سال های سال است بر دل فارس به عنوان قطب کشاورزی کشور مانده است . فرصتی که گردشگر را به دل مزرعه و باغ می کشاند و از او به عنوان عنصری برای شناساندن  و فروش محصول بهره می برد .

حتی اگر ثروت سرشار حاصل از گردشگری کشاورزی در مزارع تایوان ، فیلیپین ، برزیل ، ایتالیا و آمریکا را هم نادیده بگیریم . از گردشگری پر و پیمان کشاورزی در همسایگی خود نمی توان گذشت .  منطقه  تراکیه در ترکیه ، طی سال های اخیر با کنار هم چیدن طبیعت، تاریخ و غذاهای لذیذش ، مزارع  حاصلخیز خود را به یکی از کانون‌های اصلی گردشگری تبدیل کرده است .

و اما استان فارس که هم از محصول درجه یک کشاورزی اش بهره دارد و هم از طبیعت و هوای سالمش  ، هنوز نتوانسته است  کمترین حجم گردشگر خارجی یا حتی داخلی را به هوای مصرف محصولات ارگانیک به سمت مزارع کشاورزی خود سوق دهد . آن هم استانی که در تولید محصولات کشاورزی جایگاه ویژه‌ای دارد ،  بیش‌ از ۱۷و نیم درصد اشتغال را در این حوزه جای داده  و از همه مهمتر بزرگترین انجیرستان دیم جهان به آن اختصاص یافته است. پهنه ای  ۲۶ هزار هکتاری و بی نظیر  در استهبان با ۲ میلیون اصله درخت که در سال ۲۰۲۳ به ثبت جهانی رسید. درختانی که در ۳۰۰ سالگی هم به ثمرنشسته اند . ثروتی استثنایی که اگر در هر کشور دیگری جای داشت با یاری گرفتن از تبلیغات بلاگرها و  اینفلوئنسرها هم که شده به یکی از کانون های اصلی گردشگری کشاورزی تبدیل شده بود .

باید خوشا به حالت می شد ای روستایی اما نشد 

از کدام طرف به روستای کندازی برویم که بهتر باشد؟…

–  کندازی دیگر کجاست ؟

– همان که باغ های پلکانی دارد و آسیاب های قدیمی . همان که بکر و دست نخورده است . همان روستای درختان انار و مراسم رب گیری . همان روستای ملی رو وار بافی ، در ۵۰ کیلومتری مرودشت ، فروغلتیده در آغوش زاگرس. در نزدیکی کوه های « سه تخت گزین »

« سه تخت گزین » ؟

همان سه کوه منفرد در شمال غربی جلگه مرودشت . همان که فردوسی در شاهنامه برایش سرود : « کنام دلیران ایران زمین             گل است و گلاب و سه تخت گزین »  همان زیستگاه انسان پیش از تاریخ . همان  سه کوه که  ابن‌بلخی در وصف آن نوشت : «جمشید سه قلعه بساخت در میان شهر و آن را سه گنبدان نام نهاد. یکی قلعه استخر و دوم قلعه اشکنون و سوم قلعه شکسته. »

ما کندازی را نمی شناسیم . از « سه تخت گزین » هم چیزی نمی دانیم . از هر شیرازی که بپرسی شاید فقط روستای قلات را مثل کف دستش بشناسد و بس . با آبشار و رودخانه و چشمه های فراوانش . خانه هایی دارد با سنگ و گچ وچوب . کلیسا دارد . حمامی هم دارد که محلی ها می گویند سعدی در آن جا  استحمام می کرده است . تعطیلات که می شود مردم شیراز عجب حال خوشی دارند با هوای بکر و تازه آن جا .

و  آن هوایی که آن ها از آن حرف می زنند ، مدت هاست که با آتش طمع معارضان و معدن کاران و  ویلاسازان غیرمجاز در هم آمیخته است . روستایی که اگر چنگک ساخت و سازهای غیرمجاز را برای همیشه از تنش بیرون بکشند شاید بتواند نوید بخش توسعه پایدار گردشگری روستایی در این استان باشد اما مداخلات زیرپوستی در این روستای کهن ، مدت هاست که زنگ خطر برهم ریختن هارمونی و بافت ارگانیک آن را نواخته است .

با این حال دلهره تحلیل رفتن بافت های ساده روستایی و قد علم کردن ویلاهای خارج از اصول و ضابطه و معماری های متوازن و متناسب با حال و هوای روستا ، نه تنها قلات بلکه ۵۱ روستای هدف گردشگری این استان را نشانه رفته است . روستاهایی که  که اصالت آن ها در هم کوبیده و از نو ساخته می شوند . آن هم نه برای درآمد زایی بومی ها یا خوشایند و رفاه حال گردشگران ، بلکه برای تبدیل شدن به اقامتگاه موقت و ییلاقی صاحبان سرمایه .

روستای دشتک، که از آن به عنوان  ماسوله استان فارس یاد می شود  ، روستای لایزنگان که به سرزمین گل‌های محمدی معروف است ، روستای مارگون و آبشارزبانزد آن ، روستای قصریعقوب ، روستای ریچی و دهها روستای خوش آب و هوا در دل این خطه چهار فصل ، هر کدام به تنهایی می توانست به سرزمین کوچک فرصت ها در استان فارس تبدیل شود . اما جز همان  ون هایی که گاهگاه ، گردشگران چند روزه بومی را به تماشای این جاذبه های کم نظیر می برند . خبری از بریز و بپاش های گردشگران داخلی وخارجی مشتاق خانه های روستایی نیست و زنگ خطر زمانی گوشخراش تر می شود که مهر ماه همین امسال خبرمی رسد  سه روستای کندلوس (مازندران)، شفیع‌آباد (کرمان) و سهیلی (هرمزگان) به طور رسمی ثبت جهانی شدند اما دریغ از نام یکی از روستاهای تاریخی فارس .

جای خالی گردشگری تجربه گرا پا به پای عشایری که فارس را تابلوی نقاشی کرده اند 

در دل سیاه چادرهای عشایری فارس ، زندگی آن چنان تصویر  ناب و دست نخورده ای از خود را به رخ  می کشد که گاه حس می کنی هر کدام از این چادرنشینان  صفحه به صفحه کتاب معنی زندگی اثر ویل دورانت را خوانده و مستند کرده اند . زیستی اصیل که بسیاری از گردشگران امروزی  ، آن را نه در هتل های لوکس و هفت ستاره که در میان همین سادگی ها جست و جو می کنند .

عشایر فارس با سه ایل بزرگ قشقایی، خمسه ، لر( ممسنی وبویراحمد) و ۸ طایفه مستقل، یکی از جوامع مهم و تاثیر گذار نه تنها در اقتصاد بلکه رونق گردشگری به شمار می روند  . البته اگر پدیده ای به نام گردشگری تجربه گرا جایی در صنعت گردشگری فارس باز کرده بود ، می شد این فرصت اصیل را در شکل و فرمی جهانی معرفی کرد و از آن بهره جست.

گردشگری تجربه محور ، مورد علاقه آن دسته از گردشگرانی است که دلزده از کلیشه های تکراری به دنبال معنای عمیق تری از زندگی می گردند   . معنایی که از دل فرهنگ ، آداب و رسوم ، فولکلور،  موسیقی و صنایع دستی جوامع محلی بیرون کشیده می شود و حسی فراتر از بازدید از بناهای تاریخی را در خود جای داده است  . در این جا ، خود زندگی است که به تماشا گذاشته می شود و اگر صنعت گردشگری فارس پای لنگی نداشت و  پشت هر برنامه ای ، رویکرد و تفکری دراز مدت تعریف شده بود ، به راحتی می شد از این ظرفیت استفاده کرد و اقتصاد سنتی عشایر را با درآمد پایدار حاصل از گردشگری تجربه محور پیوند زد .

  ایران کوچک ما  را دریابید ! با  ۲۹۸۵  اثر تاریخی و  با ۴۰۰ جاذبه ثبت شده  طبیعی اش

همین که از میان ۲۹۸۵  اثر تاریخی دارای ثبت ملی در استان فارس ، هر گردشگر خارجی در آغاز نام تخت جمشید و پاسارگاد را بر زبان می آورد نشان می دهد که برندسازی تا چه اندازه در اعتبار بخشی به مقصد گردشگری کارساز عمل می کند . رویکردی که در معرفی ۴۰۰ جاذبه طبیعی ثبت شده فارس مورد غفلت قرار گرفته است . در آمد زایی ضعیف و قطره چکانی از داشته های طبیعی استان به خوبی گواه آن است که پدیده ای که در فارس آن را به اشتباه اکوتوریسم می نامند چیزی نیست جز طبیعت گردی و دور همی های دوستانه و خودمانی که در بیشتر موارد جز مخدوش کردن زیستگاه ها و کوهی از زباله و آتش سوزی ، هیچ عایدی ارزشمندی برای میزبان به همراه ندارد . اکوتوریسم براساس استانداردهای جهانی سفری مسئولانه به مناطق طبیعی تعریف شده است که اصلی ترین هدفش حفظ محیط زیست و به ارمغان آوردن رفاه برای مردم محلی است . رویکردی که با پیوندهای فرهنگی و یادگیری و داد و ستد سر و کار دارد نه صرفا سیر و سیاحتی چند ساعته از کوه و دشت و جنگل و لذت جویی انحصاری از طبیعت . حال این فرصت ناب در فارس تا کجا باید بسوزد و از دست برود بسته به این دارد که سیاستگزاران فارس از دل جلسات بی رمق و فرمایشی گردشگری بیرون بزنند  و در رویارویی نزدیک با فرصت های زنده استان ، کارها را به کاردان هایش بسپارند .

 

در دل سیاه چادرهای عشایری فارس ، زندگی آن چنان تصویر  ناب و دست نخورده ای از خود را به  رخ می کشد که گاه حس می کنی هر کدام از این چادرنشینان  صفحه به صفحه کتاب معنی زندگی اثر ویل دورانت را خوانده و مستند کرده اند . زیستی اصیل که بسیاری از گردشگران امروزی آن را نه در هتل های لوکس و هفت ستاره که در میان همین سادگی ها جست و جو می کنند .  و اگر صنعت گردشگری فارس پای لنگی نداشت و  پشت هر برنامه ای ، رویکرد و تفکری دراز مدت تعریف شده بود ، به راحتی می شد از این ظرفیت استفاده کرد و اقتصاد سنتی عشایر را با درآمد پایدار حاصل از گردشگری تجربه محور ، پیوند زد .

 

 ناقوس نابودی دریاچه های فارس در حالی نواخته شده است که توسعه گردشگری در محدوده های آبی  ، به عنوان صنعتی بدون دود و پر سود سال هاست که محور سیاستگذاری دولت ها قرار گرفته است  و بسیاری از کشورها  ، از جمله امارات به ساخت دریاچه های مصنوعی به عنوان راهی نوین برای جذب بیشتر گردشگر روی آورده اند . تا جایی که براساس آمارهای رسمی ، آورده  حاصل از صنعت گردشگری آبی در دنیا به ۱/۵تریلیون دلار در سال رسیده است .

 

این جا آدم ، بیصدا  خشکش می زند بس که مرگ به زندگی دست درازی می کند . فلامینگوهای بختگان رفته اند و دیگر باز نمی گردند . مرگ هزاران جوجه فلامینگو در نمک‌زارهای این دریاچه ی خشکیده برای قهر آن همه پرنده مهاجر کافی بود .