به گزارش وقایع نیوز به نقل از شهرمردم ، خودکشی پزشکان و پرستاران، زنگ خطری جدی برای کل جامعه، به گزارش فرخنده آشوری – خبرنگار شهر مردم،

به گزارش وقایع نیوز به نقل از شهرمردم ، خودکشی پزشکان و پرستاران، زنگ خطری جدی برای کل جامعه، به گزارش فرخنده آشوری – خبرنگار شهر مردم، ساعت از نیمه شب گذشته بود. دکتر رضا، پزشک جوانی که تازه دوره طرحش را به پایان رسانده بود، آخرین برگه پرونده پزشکی را امضا کرد. چشمانش از بی‌خوابی می‌سوخت، اما این پایان کار نبود. باید تا هفت صبح در شیفت می‌ماند. روی میز کارش، قبض‌های پرداخت نشده تلنبار شده بود: قبوض آب و برق، اجاره خانه، وام دانشگاه. حقوق دریافتی او حتی برای یک زندگی معمولی در تهران کافی نبود.

سه ماه بود که کارانه‌اش را دریافت نکرده بود. در بیمارستان دولتی‌ای که کار می‌کرد، پرداخت‌های تأخیری به عادتی همیشگی تبدیل شده بود. آن شب، پس از مواجهه با همراهان پرتوقع یک بیمار و تحمل بی‌احترامی‌های همیشگی، دیگر طاقتش طاق شد. در سکوت اتاق رویاپردازی‌های کودکی‌اش را مرور کرد: روزی که تصور می‌کرد با لباس سفید پزشکی می‌تواند هم جان‌ها را نجات دهد و هم زندگی آبرومندی برای خود بسازد.

اما این رویا به کابوس تبدیل شده بود، بارها این‌ها را به همکارانش گفته بود صبح روز بعد، همکارانش جسد بی‌جان او را یافتند. دکتر رضا تنها نبود. در چند ماه گذشته، اخبار خودکشی چندین پزشک و پرستار، جامعه پزشکی ایران را به سوگ نشانده است. دکتر رضا (محمدرضا) پازوکی و الهام جلدی که اوایل شهریورماه به زندگی خود پایان دادند از نخبگان کشور محسوب می‌شدند، این تراژدی‌های تکرارشونده چه پیامی دارند؟ آیا این‌ها تصمیمات فردی هستند یا نشانه‌ای از بیماری عمیق‌تر در بدنه نظام سلامت؟

آمارهایی که فریاد می‌زنند

اعداد و ارقام، روایتگر داستانی تلخ هستند، هر چند موضوع خودکشی همیشه از خط قرمزهای دولت‌ها بوده و نمی‌توان به آمار دقیقی در این حوزه دست یافت. اما بابک شکارچی، معاون آموزشی سازمان نظام پزشکی، چند ماه قبل با چهره‌ای اندوهگین اعلام کرد که تنها در چند ماه از سال ۱۴۰۳، ۱۶ مورد خودکشی در میان کادر درمان گزارش شده است، فارس هم از این فاجعه بی‌نصیب نبوده و در چند سال گذشته اخبار خودکشی کادر درمان از گوش و کنار استان به گوش می‌رسد.

مطالعات داخلی نشان می‌دهد حدود ۲۵ درصد از دستیاران پزشکی از افسردگی شدید رنج می‌برند و ۳۴ درصد آن‌ها افکار خودکشی را تجربه کرده‌اند، در بخش‌های مراقبت ویژه، ۳۹ درصد از پرستاران با «اضطراب مرگ شدید» دست و پنجه نرم می‌کنند. این اعداد تنها نشانه‌هایی از رنج بزرگتری هستند که در پشت درهای بسته بیمارستان‌ها و خانه‌های کادر درمان جریان دارد. در سال‌های اخیر به ویژه بعد از همه‌گیری بیماری کووید -۱۹ دو موضوع مهم در بین کادر درمان مورد توجه قرار گرفت که نشانه‌هایی از آسیب جدی در بخش سلامت جامعه است، افزایش اقدام به خودکشی و افزایش مهاجرت. البته مثل هر معضل اجتماعی دیگری این افراد تمام تلاش خود را برای حل مشکل انجام دادند و ما در سال گذشته شاهد یکی از بزرگترین اعتراضات و اعتصابات صنفی توسط کادر درمان بودیم که از قضا آغازگر آن، شهر شیراز بود، اما نتایج رضایت‌بخشی را برای آنها به دنبال نداشته است و به قول یکی از پزشکان هر کسی توانسته رفته، یا خودش را خلاص کرده و آنها هم که مانده‌اند و ادامه داده‌اند بیشتر دلایل شخصی دارند.

پنج زخم عمیق

کافی‌ست شما پای درددل کادر درمان که شاید شغل آن آرزوی خیلی از افراد جامعه است، بنشینید تا متوجه شوید که این بحران از شکم‌سیری نیست و با ابعاد مختلفی از سختی و مشکلات آن‌ها آشنا شوید: اولین و اصلی ترین دلیل افزایش اقدام به پایان خودخواسته زندگی در بین کادر درمان فشار اقتصادی به ویژه در حوزه مسکن است؛ یک پزشک متخصص با حقوق ثابت ماهیانه مصوب شده بین ۱۴ تا ۲۰ میلیون تومان، نه توانایی خرید مسکن را دارد و نه می‌تواند اجاره خانه‌ای مناسب در شهرهای بزرگ را بپردازد. پرداخت‌های تأخیری که گاه تا یک سال به طول می‌انجامد، به معضلی همیشگی تبدیل شده است.

فشار کاری و شیفت‌های افسارگسیخته دومین دلیل این بحران در بین کادر درمان محسوب می‌شود. یک پرستار بخش آی‌سی‌یو می‌گوید: «گاهی از شدت خستگی، فرق ایستادن و خوابیدن را نمی‌دانیم، همیشه در حال دویدنیم؛ بین تزریق، پانسمان و دادنِ خبر فوت یک بیمار.» این حجم کار آن هم با چاشنی اضافه کاری اجباری نتیجه‌ای جز فرسودگی این سیستم ندارد و در کنار تمام این موارد کادر درمان به ویژه پزشکان یکی از اقشار بالای اجتماع محسوب شده و توقع رفتار احترام‌آمیزتری را دارند، برای رسیدن به این جایگاه سال‌ها درس خواندند و هزینه کردند و امروز با «خشونت و بی‌احترامی» از هر سو مواجه می‌شوند و به نظر کارشناسان این سومین دلیل ناامیدی در بین این قشر است.

کادر درمان امروز همزمان از چند جهت تحت فشار است؛ از یک سو با خشونت کلامی و فیزیکی همراهان بیمار مواجه می‌شوند و از سوی دیگر در سیستم آموزشی سلسله‌مراتبی، تحقیر و فشار روانی را تجربه می‌کنند.

چهارمین دلیل و شاید گفت مهم‌ترین علت ایجاد این بحران «ساختارهای ناکارآمد» باشد؛ طرح‌های پاداش ناعادلانه، بوروکراسی پیچیده و نبود سیستم حمایت روانی از کارکنان، باعث می‌شود فرد در برابر مشکلات، کاملاً تنها بماند.

«فرهنگ سکوت» همان دلیلی است که بیشتر بعد اجتماعی و روانشناختی در جامعه دارد، یکی از دلایلی که گریبان‌گیر خیلی از معضلات اجتماعی و حتی فردی است. فشار برای نشان ندادن ضعف و ادامه کار در سخت‌ترین شرایط، باعث انزوا و تشدید مشکلات روانی می‌شود، بسیاری از پزشکان و پرستاران به دلیل نگرانی از قضاوت دیگران، از درخواست کمک خودداری می‌کنند. در اعتراضات سال گذشته بالاخره بسیاری از این افراد سکوت خود را شکستند و گفتند برخی بازخوردها و صفت‌ها این سکوت را سال‌ها در آن‌ها ادامه داده است، القابی مانند فداکار، فرشته، نجات دهنده و غیره سبب شده که آن‌ها هر بار خواسته‌اند اعتراض خود را نشان دهند ساکت شوند، آن‌ها هم انسان هستند و با تمام مشکلات یک انسان مانند مشکلات مالی و خانوادگی، و نمی‌خواهند با چنین القابی اجازه اعتراض از آن‌ها گرفته شود. این پنج دلیل اصلی و برخی مسائل دیگر، جامعه درمان کشور را با یک بحران درگیر کرده است، بحرانی که دودش در چشم کل جامعه خواهد رفت.

کارشناسان معتقدند این پدیده، تنها یک مسئله فردی نیست

دکتر حسین ابوالحسن تنهایی، جامعه‌شناس و رئیس انجمن جامعه‌شناسی تفسیری ایران، می‌گوید: وقتی بین دولت و ملت گفت‌وگو نباشد و اعتماد از بین برود، جامعه دچار بحران می‌شود. این بحران خود را در قالب آسیب‌های اجتماعی مثل خودکشی نشان می‌دهد.

دکتر حمیدرضا رونقی، استاد علوم ارتباطات و جامعه‌شناسی، معتقد است: فردگرایی افراطی و سلطه فناوری، باعث شده ارزش زندگی برای انسان امروز کمرنگ شود. وقتی زندگی معنای خود را از دست بدهد، به‌ویژه در شرایط سخت، فرد به آسانی تسلیم می‌شود.

پیش از یکی از خودکشی‌های اخیر، پزشک جوانی در نامه‌ای نوشته بود: «با این درآمد، توانایی تهیه مسکن یا برگزاری یک مراسم عروسی ساده را ندارم. هیچ امیدی به آینده نمی‌بینم.» این جملات، بازتاب صدای بسیاری از همکارانش بود.

خودکشی پزشکان و پرستاران، زنگ خطری جدی برای کل جامعه است. این‌ها افرادی هستند که سال‌ها وقت و هزینه گذاشته‌اند تا جان مردم را نجات دهند، اما اکنون خود در حال از دست دادن جانشان هستند.

راه حل این بحران، تنها برگزاری کارگاه‌های مدیریت استرس نیست. این یک بحران ساختاری است که نیاز به اقدام فوری و گروهی دارد: بازنگری اساسی در نظام پرداخت حقوق، ایجاد سیستم‌های حمایتی روانی، بازسازی اعتماد و گفت‌وگو بین مسئولان و جامعه پزشکی، و افزایش آگاهی عمومی برای کاهش خشونت و انتظارات غیرواقعی.

جان باختن کسانی که قرار است جان‌ها را نجات دهند، به معنای زخمی شدن بدنه اصلی سلامت کشور است. باید پیش از آنکه دیر شود، به فریاد آن‌ها رسید.

وقتی از «مریم»، پرستاری با ۱۱ سال سابقه کار در بخش آی.سی.یو، درباره سخت‌ترین بخش شغلش می‌پرسی، علاوه بر شیفت‌های طولانی و حقوق کم؛ او به سکوت هم اشاره می‌کند و می‌گوید: سخت‌ترین لحظه، وقتی است که پس مرگ کودکی که مدت‌ها برای نجاتش جنگیدی، باید بروی توی اتاق استراحت، چشمت را روی هم بگذاری و دوباره برای نبرد بعدی آماده شوی و هیچ‌کس از تو نمی‌پرسد که «حالت خوبه؟». انگار که ما از جنس دیگری هستیم؛ آهن‌دل و بی‌احساس.

این «زخم‌های نامرئی» است که روانشناسان از آن سخن می‌گویند. زخم‌هایی که اگر درمان نشوند، عفونت می‌کنند و جان می‌گیرند.

نفس‌های به شماره افتاده یک سیستم

دکتر محمدرضا ایمانی، روانشناس سلامت، در این باره توضیح می‌دهد: تصور کنید که از شما بخواهند هر روز در مسابقه دوی ماراتن شرکت کنید، اما هیچ‌وقت به شما آب ندهند. این وضعیت کادر درمان است. آن‌ها هر روز با مرگ و رنج دست‌وپنجه نرم می‌کنند، اما سیستم هیچ‌گاه «آب روان» حمایت را در اختیارشان نمی‌گذارد. نتیجه چیزی نیست جز «فرسودگی مطلق»؛ همان احساسی که آدم را از درون خالی می‌کند و دیگر هیچ چیز حتی زندگی، برایش معنایی ندارد. این فرسودگی، عواقب مرگباری دارد؛ خستگی‌ای چنان عمیق که استخوان‌ها را به درد می‌آورد، تبدیل شدن بیماران به «شماره تخت» و در نهایت، این باور تلخ که «من یک پرستار یا پزشک بد و ناکارآمدم.»

انگ‌زنی و بیداری ترسناک پس از یک رویای خوش

اما مشکل تنها فشار کار نیست. دکتر میترا حکیم شوشتری، روانپزشک، از مانع بزرگتری می‌گوید: «انگ». او با تأکید می‌گوید: «چگونه کسی که خود نماد سلامت است، می‌تواند بپذیرد که روانش زخمی شده؟ آن هم در جامعه‌ای که کوچک‌ترین مشکل روانی را با برچسب «دیوانگی» مترادف می‌داند. بنابراین آن‌ها درد را درون خود می‌ریزند و با لبخند مصنوعی به کار ادامه می‌دهند، تا روزی که این درد آن‌ها را از پا درآورد. ترس از قضاوت، قوی‌تر از غریزه بقا می‌شود.

دکتر مهدی اسماعیل‌تبار در پاسخ به اینکه چه می‌شود که یک پزشک جوان، پس از پشت سر گذاشتن آن همه سد سخت کنکور و تحصیل طاقت‌فرسا، به نقطه پایان می‌رسد؟ می‌گوید: برخورد خشک واقعیت با رویای نرم جوانی؛ سال‌ها با این تصور زندگی می‌کنی که پس از این همه سختی، به مقام و منزلت و رفاه می‌رسی اما با واقعیتی مواجه می‌شوی که از تو یک کارگر ساده و خسته و بی‌پول در سیستم سلامت می‌سازد. این شکاف عظیم بین انتظار و واقعیت، بنیان‌های روانی فرد را متلاشی می‌کند.

شاید شما هم بارها در جلسات روانشناسان و مسئولان شنیده باشید که هر فردی اقدام به خودکشی می‌کند حتما درگیر یک اختلال روانشناختی است، اما آیا این موضوع حقیقت دارد و تحلیل درستی است؟! این اختلال نمی‌تواند برگرفته از محیط باشد؟!

از طرف دیگر جامعه‌شناسان بارها به خودکشی‌های اعتراضی اشاره کرده‌اند، که نمونه آن را در خودسوزی زنان در اعتراض به قوانین ضد زن در جامعه و عرف و حتی در موضوعاتی مثل کنکور دیده‌ایم.

حالا سؤال اینجاست؛ آیا این دو نگاه با هم در تضاد هستند؟ آیا تقصیر ساختارهای جامعه است یا روان فرد؟

پاسخ را در داستان «علی»، یک پزشک اورژانس، می‌توان یافت.

جامعه‌شناس به ما می‌گوید «چرا» محل کار علی اورژانسی است که در آن پنج پزشک برای ۵۰  بیمار کافی نیست؟ چرا حقوقش به اندازه‌ای نیست که اجاره خانه‌اش را بپردازد؟ و چرا جامعه به جای تشکر، با او با خشم برخورد می‌کند؟ (نظریه‌ای که «دکتر حسین ابوالحسن تنهایی» بر آن تأکید دارد).

روانشناس اما به ما می‌گوید که این شرایط «چگونه» علی را تبدیل به انسانی می‌کند که دیگر هیچ لذتی از زندگی نمی‌برد، همیشه خسته و عصبانی است و به مرور به این باور می‌رسد که مرگ تنها راه رهایی از این درد همیشگی است (همان چیزی که «دکتر ایمانی» فرسودگی شغلی می‌نامد).

این دو نگاه نه تنها متضاد نیستند، بلکه دو قطعه گمشده از یک پازل کامل هستند. جامعه‌شناس توضیح می‌دهد که چگونه سیستم، بمب‌های استرس را در زندگی افراد کار می‌گذارد و روانشناس نشان می‌دهد که این بمب‌ها چگونه در درون فرد منفجر می‌شوند.

سیستم باید صدای این فریاد را بشنود و جدی بگیرد

داستان خودکشی در کادر درمان، داستان ضعف افراد نیست. داستان شکستن قوی‌ترین آدم‌ها تحت فشار سیستمی است که از درون می‌پوسد. تا زمانی که صدای فرسودگی آن‌ها را نشنویم و به فریاد خاموششان پاسخی ندهیم، این تراژدی ادامه خواهد داشت. نجات جان آن‌هایی که جان‌های ما را نجات می‌دهند، نه یک انتخاب، که یک اضطرار است.

با توجه به اهمیت فوری این موضوع، جمعی از پزشکان، پرستاران و اعضای جامعه درمانی کشور کارزاری مردمی را با عنوان «نجات جان نجات‌دهندگان» راه اندازی کرده‌اند. این کارزار که با هشتگ #زندگی_پزشکان_اهمیت_دارد همراه است، خواستار توجه جدی مسئولان به بحران خودکشی در میان کادر درمان است.

در این کارزار که از دهم شهریور تا دهم مهر ۱۴۰۴ ادامه خواهد داشت، خواسته‌های مشخصی از جمله محدودیت ساعات کار و کشیک، دسترسی محرمانه به خدمات سلامت روان، ایجاد برنامه‌های همیاری همتا و اجرای پروتکل‌های مداخله در بحران مطرح شده است. همچنین بر ضرورت ایجاد سازوکارهای امن برای گزارش خشونت و تأمین حمایت‌های عملی مانند اتاق استراحت مناسب و غذای باکیفیت تأکید شده است.

این ابتکار مردمی که توسط طیف وسیعی از اعضای جامعه پزشکی شامل پزشکان، کارآموزان، دستیاران تخصصی و دانشجویان پزشکی پشتیبانی می‌شود، در پی آن است تا با شکستن سکوت موجود، زمینه‌ساز تغییرات ساختاری در نظام سلامت شود. امید است این اقدام بتواند توجه مسئولان را به ضرورت حفظ کرامت و سلامت روانی کادر درمان جلب کند.